- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای گل نرگس چرا همپای آهت غربت است گریه کن لازم نداری؟ روضههایت خلوت است چشم ما کرده هوس یکبار خون گریه کند روزی این چشم بیتوفیق، اشک حسرت است یک حسین از تو رسید و عالمی آشفته شد بین روضه، بودن صاحب نفسها نعمت است نـالهات ما را عـزادار سر بر نیـزه کرد هرکجا که روضه داری اشک ما هم دعوت است گوشۀ تنهاییام دق میکنم، کی میرسی؟ اشتیاق وصل از شیرینی هم صحبت است سائل اشکـم، رفـیـق گـریههای بیکـسی بچههای فـاطمه الطافـشان بیمـنت است خرج روضه میشویم و منصب ما نوکری ست روضه خوانی نعمت است و گریه کردن خدمت است در نماز خویش هرشب روضه داری میکنم میکشد تسبیح آه و روضه خوانم تربت است غصۀ عـریانی جد غـریبت روی خـاک مـایـۀ آه تـمـام خـانـدان عـصـمـت اسـت سیـنهام بر زیر پا افـتادنش را گریه کرد تنگی پـیـراهـنم پیـراهـنش را گریه کرد
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
امید دل چرا در جیب غم بُردی سر خود را بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را چه شبهایی که همچون شمع سوزان تا سحر کردی نثار قبر زهرا اشک چشمان تر خود را بیا ای یوسف گمگـشتۀ مصر ولا مهدی نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را بیا با هم بگـریـیم از برای غـربت جدّت که شب بنهاد زیر گل گُل نیلوفر خود را بیا و در کـنار جـسم خـونـین بـرادر بین به زیر تازیـانه عـمّۀ غـم پـرور خود را بیا مگـذار تا جدّت به پیـش خـندۀ دشمن بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را بیا از جدّ خود بستان عموی شیرخوارت را که مینوشد به جای شیر خون حنجر خود را بـیا مگـذار جدّت از فـراز نـیـزۀ دشـمن ببیند زیر کعب نیزه، اشک دختر خود را بیا بنگر چگونه عـمّۀ مظلـومهات زینب نهـاده در بیـابان لالـههای پـرپر خود را بیا چشم تر و لبهای خشک تشنگان را بین که گم کردند در دشت بلا آب آور خود را
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
اشک غریب عاقـبـتـش شرم آشناست بدبخت آن کسی ست که از صاحبش جداست یک عمر از دعای فرج رزق خوردهایم باید وبال گفت به دستی که بیدعاست پایی که نیست در پی تو لنگ میزند دنـبـال تـو دویـدن ما آبـروی مـاسـت از دیگران دوا برسد درد مطلق است دردی اگر ز تو برسد مرهم و دواست هرجور هست پیش تو یکروز میرسیم آقا بگو که خـیـمۀ زهـرائیت کجـاست حـق میدهـیـم دل به دل ما نـمیدهی ما سالهاست عادتمان لاف و ادعاست سجده به غـیر تـربت اعـلی نمیکـنـیم مُهـر قـبول سجـدۀ ما مُهـر کربلاست هرچه زدند باز زجایش تکان نخورد زیـنب کـنار نـیـزۀ آقـای سـرجـداست
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بر لبـم دارم سلامت یوسف زهـرا سلام چشم من بیآنکه بیند، آن رخ زیبا سلام دل خوشم بر مستحبی که جوابش واجب است آشـنایی که غـریـبی دیـدهای از ما سـلام آل یاسین خوانِ ارکان ظهـورت گشتهام پا بنه بر دیـده، پاسخ گو سلامم را سلام بین مردم هر سلامی را سلامت در پی است چشم بد دور از شما جانت سلامت با سلام نه فقط جمعه که هر روزم شروعش با شماست رو به قـبله هر نـمازم میشـود آقا سـلام به عمویت رفتهای در قد و قامت ای عزیز کی شود چشمم دهد بر آن قدِ رعنا سلام در مدینه یا نجف یا جمکران یا مشهدی یا عـراقی در زیارت بر شما آنجا سلام یاد ما هم باش وقـتی میدهی در کـربلا بر شهید تشنه لب، بر زینب کبری سلام یاد ما کن در زیارت خـواندنِ ناحـیهات میدهی وقـتی برآن قـربانی تـنهـا سلام در فرازیکه سلامت میرسد بر جسم او بی کفن افـتاده پاره پاره در صحرا سلام یا در آنجا که نشـسته، قاتلش بر سینهاش میدهی بر خواهرش بر مادرش زهرا سلام
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دارد دوبـاره رنـگ مـیبـازد حـنـایم پـس با چه رویی سـوی تو آقا بـیـایم دریـا تـویی، مولا تویی، آقا تویی تو من دسـت خـالی آمـدم، آقـا ... گـدایم راه گـلـویـم را دوبـاره بـغـض بـسته آقــا بـبـیـن کـه در نـمـیآیـد صــدایـم دستی بکـش بر این دل غربت گرفته شــایـد کــمـی آرام گــردد دردهــایـم پشتم به تو گرم است، از من رو مگردان من بیتو مثل کودکی بیدست و پایم آقا زمـیـن خـورده دوبـاره نـوکـر تو فکری به حالم کن که مشغـول هوایم این حرفها، از روی دلتنگی است آقا بــدجــور دلـتـنـگ اذان کـــربــلایــم
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
کـشـتـی بــاورمـان نـوح نـدارد بـیتـو زنـدگی نـیــز دگـر روح نـدارد بـیتـو لحـظهها در غـم هجـر تو کفن پوشیدند هـمـۀ خـاطـرهها زهـر بـلا نـوشـیـدنـد یک طرف جـنّـتـی از آیـۀ قـرآنـی بود یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید آری این آیت حق مثل علی مظلوم است او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است آن که با شور دعا بر عـرفات آتش زد عـطشـش بر جگر نهرِ فـرات آتش زد بین تقدیر و عطش هَروله میکرد حسین رفتنش خون به دل قافله میکرد حسین روز و شب بیتو ببین شام غریبان شده است و سری بر سر نی قاری قرآن شده است نخلها هم پس از این واقعه شاعر شدهاند ذاکـر حُـرّ و حبیب بن مـظاهـر شدهاند داغ هـفـتاد و دو آلالۀ بیسـر با توست سیـصد و سیـزده آئـیـنۀ باور با توست جـادهها چـشم به راهانـد، بـیا، زود بیا! جان به لب آمده، ای مهدی موعود، بیا!
: امتیاز
|
مناجات شب هشتم مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هـرشب نسـیم اشکِ مرا در بیاورد تا عـطـرِ آن عـبایِ معـطـر بـیاورد خاکی شده است شانۀ تو تا برایِ ما قـدری از آن عـبایِ مطـهـر بیـاورد هرشب کنارِ روضهای از تو گداختیم هر نـالـه از تـو داغِ مُکـرر بـیاورد ما گـریه میکـنـیم بیایی و دستِ تـو سنـگـی برای تُـربَتِ مـادر بـیـاورد سر پیشِ این و آن نکنم خَم، تمامِ عمر اربـاب رزق خـانـۀ نـوکـر بـیـاورد اجـرِ تمامِ زحـمت ما را حـسـین داد هـنگـامِ مـرگ چـند بـرابـر بـیـاورد پای حدیث منبر واعظ نشین که بُرد آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد مـا دیـدهایـم لـطـف امــامِ رئـوف را از مشهدش به روضه کبوتر بیاورد شد شام هشتم جگرت سوخت، تا حرم بابـا چگـونه اینـهـمه اکـبـر بـیـاورد مـا داد مـیزنــیـم بــرایِ دلِ شــمـا داغِ حـسـیـن دادِ تـو را در بــیـاورد
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ز آستان تو دورم دلـم پر آشـوب است گواه من به همین پلکهای مرطوب است فـقـط بـخـاطـر تـو آبـرو به مـن دادنـد چنان سگی که به اصحاب کهف منسوب است ز من مخواه صبوری کنم به پای فراق که صبر پای فراق تو کار ایوب است دعای خیر تو باعث شده زمین نخورم چقدر اینکه تو هستی کنار من خوب است گـرفـتـه دیـدۀ ما را حجـابی از ظلـمت نگار ما پس صدها حجاب محجوب است بـدون تـو هــمـۀ سـال را عــزا داریـم زمان دوری یوسف عزای یعقوب است دلم ز کثرت عصیان بسان سنگ سیاه نمیرسد به وصالت دلی که معیوب است عریضه دادم و گـفتم مرا حرم بفرست تمامحاجت من در عریضه مکتوب است غـریب کـرب وبـلا در میان گـودال و به روی پیکر او سنگ و آهن وچوب است
: امتیاز
|
مناجات شب دوم مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چه میشود كه سرانجام، آن زمان برسد و قـطره نیـز به دریای بیـكـران برسد محـرم است بـیا تـا كه چـشـم مُـردۀ ما برای گریه در این روضهها به جان برسد چـقـدر نـزد تـو با آبـروست دسـتی كه برای خـرجی این مـاه بر دهـان برسد شبـیه فاطمه خـوشحال میشوی وقـتی بـرای مجـلـس جـدّ تو میـهـمـان بـرسد بـه كــربـلای شـب دومت بـبـر مـا را خبـر رسیـده قـرار است كاروان برسد به عـرش میرسـد آقا صدای نـالـۀ تو اگر به روضۀ گودال، روضهخوان برسد حـســیــن آمـده و رأس او قــرار شـده به شمر و حرمله و خولی و سنان برسد
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از ابـتـدا آرام جـان مـا تـو هـسـتی تا انـتـهـا ورد زبـان مـا تو هـسـتی ما رفـتهایم از خانه امن تو بـیرون چون طفل سرگردان ولی بابا تو هستی
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دوبـاره از می این ماه اشـك مینـوشم به اذن صاحب عـزایم سـیاه میپـوشم دوباره نـیـسـتی و بـاز بار این غـم را نـگـاه لـطـف تو انداخـت بر سر دوشم سـیـاهـی دلـم از تو اگرچه دورم كرد میان روضه ولی با تو زود میجوشم برای آنـكه بـمـیـرم مـیـان یك روضـه دو ماه شب به شب و روضه روضه میكوشم صـدای نـالـه یا جـدی الـغـریب تـو را چه خـوب بود كه یكـبار بشنود گـوشم چه خوب بود اگر امروز كـربلا بودم و میگرفـتم شش گوشه را در آغـوشم اگـر كه امشب در قـتـلـگـاه نـاله زدی مـیـان نـالـۀ زهـــرا مـكـن فـرامـوشـم
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
الا غـریـبۀ دلخـسـته، از سـفـر برگـرد شتاب کن گل نرگس، همین سحر برگرد فرا گـرفـتـه مـصـیـبت تـمـام عـالـم را شده است بیتو بـلاها عـظیمتر برگرد نشسته بر دلمان داغ دوریت ای عشق بس است پـادشه غـایب از نظر برگرد تو را قسم به نفـسهای خـسته در آتش تو را قسم به گلی لای میخ و در، برگرد به لحظهای که عطش قلب مشک را سوزاند به حق حضرت سقای خون جگر برگرد هنوز چشم به راهم در آرزوی وصال شبی تمام کن هجران و بیخبر برگرد اگر چه هیچ کسم در نگاهت ای همه کس نظـر به ذرۀ هـیچی کن و دگـر برگرد گذشت عمر و سپـیدی نشست بر مویم شکـسـتهتر شدهام بی تو پیـرتر برگرد دوباره ندبه و شرح فراق و حسرت و غم دوباره یک غزل و چشم های تر برگرد
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
افتادْ از نفـس یل حـیـدر شـتاب کن خنجر نشست بر رگ و حنجر، شتاب کن الشمـر جالـسٌ... و صدایی بلند شد پیچیده عطـر چادر مادر شتاب کن چشم حرامیان به حرم خیره شد بیا غارت کنند پیکـر بی سر شتاب کن ای صاحب عـزای شه تشنه لب بیا مجروح روضههای مکرر شتاب کن ای داغـدار غـربت سـلطـان کـربلا عجل علی ظهورک یا حجـت خـدا
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیقرار توأم و در دل تنگـم گله نیست بخدا غـیبت تو علت این فـاصله نیست صبح تا شب به هوای دل هر کس رفتم تا رسیدم به تو گفتم که مرا حوصله نیست
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای گـیـسوی هـماره پـریـشان کـربلا ای چـشـمۀ هـمـیشه خـروشان کربلا با ما بگوچه دیدهای ای خون گریسته! در سـرخـی عـقـیـق سـلـیـمان كـربلا هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است از اعــظـم مــراثـی دیــوان کــربــلا گـفـتی لا نـدبـنـک یا جـدی الغـریب! گفتی که جان فدای تو ای جان کربلا! آب خوش از گلوی تو پایین نمیرود با یاد خـشـکی لـب عـطـشان کـربـلا آه از دمی كه لـشـكر اعدا نكرد شرم كردند رو به خـیـمۀ سـلـطـان كـربلا صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید بر نـیـزه رفـت قـاری قـرآن کــربـلا
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیپـناهـیم، تهی دست و فـقـیر آمدهایم مستجـیـریم و به دنـبال مجـیـر آمدهایم ما که مسکین و یتیمیم و اسیریم چه باک به روی باز تو یا نعـم الامـیـر آمدهایم مثل اشکی که روی نامهٔ ما ریخـتهای از بـلـنـدای نـگـاه تو به زیـر آمـدهایـم چـقـدر مـنـتـظـر منـتـظـرانت مـانـدی منتظر ماندی و افسوس که دیر آمدهایم سخـتی راه، بـه دوش تو و آلـت افـتاد ما به هـمراه تو از بین مـسـیر آمدهایم چقـدر لطف در این سفره مهـیا کردی بـاز ما در طلـب نـان و پـنـیـر آمدهایم دو سه خط روضه سر سفره مرا مهمان کن تـشنه چشـمیم و پی گریهٔ سیـر آمدهایم با دل سوخته عـمریست که ما دنـبال سر در طشت و تن بین حصیر آمدهایم
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مُحرّمی که نباشی در آن مُحرّم نیست بـدون تو ضربـان زمـین منـظم نیست چـقـدر سـاده گـرفـتـیم بیتـو بـودن را هزار سال بـدون تو زندگی کـم نیست خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهـدهای منِ روسیاه محکـم نیست هـزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده چشمان ما که مَحرَم نیست خودم به چشم خودم دیدهام که در روضه حلاوتیست که در هیچ جای عالم نیست حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده غم روزگار یادم نیست بـیـا و روضـۀ گــودال را بـخـوان آقـا محرمی که نباشی در آن محرم نیست
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
در میان عاشقان عطر حضورت میرسد با ظهور اربعین بوی ظهورت میرسد بیشتر از روز عاشورا به روز اربعـین بر لبِ لب تشنگان جام طهورت میرسد بسکه در ماه صفر عالم حسینی میشود از مسیر کـربلا امـواج نـورت میرسد با چه شوقی اهل ایمان راهـپیمایی کنند کاروان در کاروان بوی عبورت میرسد در تمام نوحهها هـستی و نوحه میکنی از میان شورها نجوای شورت میرسد چیست موکبهای ما؟ میعادگاه وصل یار ذی طُوی اینجاست، عطر کوهِ طورت میرسد هیچکس اینجا ندارد حاجتی جز روی تو دارد از ره روز مُوفورُ السُّرورت میرسد یالثـارات الحـسـیـنت میشود نزدیکـتـر نعـرۀ یا فـاطـمـه از راه دورت میرسد گریۀ صبح و مسا کار خودش را کرده است غم مخور یابن الحسن، فجرِ سُحورت میرسد هرچه میخواهی بده فرمان، که ما آمادهایم این، اَناالمهدی ست کز قلب صبورت میرسد بـا کـلام نــافـذ تـو عـقـلها کـامـل شـود خطبهای خوان، خود بگو فتح وُفورت میرسد عمّه جـانت روی تلّ زینـبـیـه مـنـتـظـر زینبیه پرسد از تو، کی ظهورت میرسد نالـه از گـودال میآیـد که ایـنَ المنـتـقـم انتقام انگار از اشک غـرورت میرسد الـتـیام زخـمهـای چـارده مـعـصـوم کـو انتقام زخـم پهلـو زخم صورت میرسد
: امتیاز
|
مناجات اسارت اهل بیت در شام با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مـیآورم بـه روی لــبــم الـســلام را آغــاز میکـنـم سـخـنـم بــا امــام را ما عاقبت به خیریمان در پناه توست از مـا مـگـیـر این کـرم مـسـتـدام را کاری خوش است که تو درستش کنی فقط نسپار دست خـلق خـدا این غـلام را ما مـحـترم شـدیم به لطـف نـگـاه تو بـیتـو نـداشـتـیـم هـمـین احـتـرام را آوازهاش تـمام جهـان را فرا گـرفت هرکس که زد به خاطر تو قید نام را برکت بده برای تو روضه نوشـتهام خـتـم به خـیـر کن تو غـم نـاتـمام را داری جلوتر از غزلم گـریه میکنی من که نـگـفـتـهام غـم بـازار شام را اشک سـر بـریـدۀ جـدّت شـدیـد شـد زینب هـمـین که وارد بزم یـزید شد
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هر شب نـسـیم اشکِ مـرا در بیاورد تا عـطـرِ آن عـبـایِ مـعـطـر بـیاورد خـاکی شده است شانۀ تو تا برایِ ما قـدری از آن عـبـایِ مطـهـر بـیاورد هر شب کنارِ روضهای از تو گداختیم هـر نـالـه از تـو داغِ مُـکـرر بـیاورد ما گـریه میکـنـیم بـیـایی و دستِ تو سـنـگـی بـرای تُـربَتِ مـادر بـیـاورد سر پیشِ این و آن نکنم خَم، تمامِ عمر اربـاب رزق خـانـۀ نــوکـر بـیــاورد اجـرِ تـمامِ زحـمـت ما را حـسین داد هـنـگـامِ مـرگ چـنـد بـرابـر بـیاورد پای حدیث منبر واعـظ نشین که بُرد آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد مـا دیـدهایـم لـطـف امــامِ رئــوف را از مشهدش به روضه کـبوتر بیاورد شد شام هشتم جگرت سوخت، تا حرم بابـا چـگـونه ایـنـهـمـه اکـبـر بـیاورد مــا داد مـیزنــیــم بــرایِ دلِ شــمـا داغِ حـسـیـن دادِ تــو را در بــیـاورد
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
غـافـلم، بـاز خـبـردارم کن یوسف فـاطمه، بـیدارم کن بـار سنـگـیـن گــنـاه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبـیـبی که پی بیماری نظـری بر دل بـیـمارم کن آمدم تـوبه کـنم، پـاک شوم مهربان، خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گـناه با کتک هم شده وادارم کن بین عـشاق حسین بن علی بیبـهـایم، تو بـهـادارم کن آمـدم بین عـزا جان بـدهـم کـشـتـۀ قـافـلـه سـالارم کن وسـط گـریه، میان روضه لحـظهای لایـق دیـدارم کن بر غـم ذبح عـظـیم اصغـر تا خود حـشر گرفـتارم کن
: امتیاز
|